جدول جو
جدول جو

معنی تخ کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تخ کردن
از دهان بیرون انداختن
تصویری از تخ کردن
تصویر تخ کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

قطعه چوبی را بشکل منشور مثلث القاعده ساختن بنحوی که زاویه هر سطح نسبت بسطح دیگر قایمه نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخت کردن
تصویر تخت کردن
هموار و مسطح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تر کردن
تصویر تر کردن
خیسانیدن و سرشتن چیزی به چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تل کردن
تصویر تل کردن
بر روی هم چون خرمنی گرد کردن، کوت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
عمل کردنرفتار کردن: (با هر کسی یک طور باید تا کرد) یا خوب تا کردن، خوب رفتار کردن با کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تب کردن
تصویر تب کردن
تب گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دولا کردن، خمیده کردن، عمل کردن، رفتار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یخ کردن
تصویر یخ کردن
سرد شدن، کنایه از دچار ترسیدن یا شگفت زدگی شدن، یخ زدن، فسرده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نخ کردن
تصویر نخ کردن
نخ کردن سوزن. نخ راازسوراخ سوزن گذراندن
فرهنگ لغت هوشیار
بسیارسرد شدن، دچارسرمای سخت گشتن، سخت متحیر و مبهوت ماندن، وارفتن دمغ شدن ناراحت شدن براثر بیمزگی شخص ثالث. یا یخ کردن کسی. گرفتن، کارااورونق یافتن، یا یخ کردن کسی نگرفتن، رونق نیافتن، مورد توجه قرارنگرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخ کردن
تصویر اخ کردن
((اِ. ک دَ))
از روی ناگزیری و اکراه پولی را به کسی دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
((کَ دَ))
رفتار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخس کردن
تصویر تخس کردن
((تَ. کَ دَ))
تقسیم کردن، قسمت کردن، تقس کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یخ کردن
تصویر یخ کردن
((~. کَ دَ))
بسیار سرد شدن، کنایه از بسیار متعجب شدن، وا رفتن، دمغ شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تک کردن
تصویر تک کردن
Single
دیکشنری فارسی به انگلیسی
робити єдиним
دیکشنری فارسی به اوکراینی